داستان و ماجرای واقعی سپاه ابرهه و اصحاب فیل 

به نام خدا

سوره مباركه فیل

بٍسمٍ الله الرَحمنِ الرَحِیم

ألَمْ تَرَ كَیْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ (1)
مگر ندانسته اى كه پروردگارت با آن فیل سواران كه براى ویران ساختن كعبه لشكركشى نمودند چه كرد ؟(1)

أَلَمْ یَجْعَلْ كَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ (2)

آیـا ترفندشان را درون بیراهه قرار نداد و بى اثر نساخت ؟(2)  

وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرًا أَبَابِیلَ (3)

و بر بالاى سرشان فوج فوج پرندگانى فرستاد .(3)

تَرْمِیـهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّیلٍ (4)

پرندگانى كه بر آنان سنگ هایى از سجّیل مى افكندند .(4)  

فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ (5)

بدین گونـه ، نقاشی ابابیل خداوند جانشان را گرفت و آنان را همچون پوسته اى ساخت كه مغزش خورده شده باشد .(5)

نجاشی پادشاه حبشـه بود. نقاشی ابابیل او به منظور تبلیغ دین مسیح دست بـه کار شد و به روش های مختلف تلاش کرد که تا دین مسیح را بـه صورت اول برگرداند و نیروی از دست رفته اش را بازیـابد.

نجاشی وقتی دید از همـه ی کشورها مردم به منظور حج بـه مکه مـی روند، تصمـیم گرفت راهی پیدا کند که تا توجه مردم را از مکه و کعبه دور کند و دل های مردم را بـه سمت کشور خود متوجه کند.

ه همـین خاطر کلیسای باشکوهی درصنعاء (یکی از شـهرهای یمن) ساخت و پس از پایـان آن را بـه بهترین شکل تزیین کرد و از بهترین فرش ها و پرده ها استفاده کرد که تا زیبایی آن چشم همگان را خیره کند.

او فکر مـی کرد وجود چنین کلیسای بزرگ و باشکوه مردم را از رفتن بـه مکه باز مـی دارد و همـه ی مردم و اهل مکه و قریش بـه آن کلیسا مـی آیند.

اما همـه ی تصورات نجاشی غلط از آب درآمد، زیرا نـه تنـها اهل مکه بـه آن کلیسا توجه ند، بلکه اهالی یمن و حبشـه هم مکه را فراموش ند و باز به منظور حج رهسپار مکه شدند.

نجاشی دیگر نمـی توانست کاری انجام دهد، زیرا نمـی توانست بـه زور درون دل های مردم به منظور خود جایی پیدا کند و عقیده ی خود را بـه آن ها بـه قبولاند.

از قضا یک کاروان تجارتی از مکه بـه حبشـه آمد، کاروانی ها همـه عرب بودند و برای تجارت بـه آن کشور آمده بودند.

تعدادی از عرب ها درون یکی از اطاق های کلیسا منزل د و چون هوا سرد بود، آتش روشن د، ولی هنگام رفتن فراموش د آن را خاموش کنند. نقاشی ابابیل آتش بـه کلیسا راه یـافت و آتش سوزی بدی اتفاق افتاد.

وقتی خبر سوختن کلیسا و علت آتش سوزی بـه نجاشی رسید، بسیـار عصبانی شد و با خود گفت عرب ها از سر دشمنی کلیسای ما را آتش زدند و قسم خورد کـه کعبه را ویران و نابود سازد.

به همـین منظور نجاشی فرمانده سپاه، ابرهه را صدا کرد و او را با لشگری مجهز از اسب و فیل و سوار و پیـاده بـه مکه فرستاد.

ابرهه با سپاه عظیم بـه سمت مکه رهسپار شد و در بین راه غارتگری ها کرد و هر کجا و و شتر مـی دید به منظور خود مـی گرفت. ابرهه درون بیـابان حجاز شبانی را با دویست شتر دید. شترها به منظور عبدالمطلب بود و شبان هم به منظور او کار مـی کرد. ابرهه شترهای عبدالمطلب را گرفت و به راه خود ادامـه داد که تا در بیرون شـهر مکه منزل کند.

ابرهه درون خیمـه خود روی تخت نشسته بود کـه دربان او وارد شد و گفت: نقاشی ابابیل عبدالمطلب رئیس مکه و سرور قریش بیرون خیمـه هست و اجازه ی ورود مـی خواهد؟ابرهه اجازه داد و عبدالمطلب وارد شد.

ابرهه مات و مبهوت عظمت عبدالمطلب شد. بـه مترجم خود گفت از او بپرسد چرا بـه اینجا امده است؟

عبدالمطلب گفت: سپاهیـان تو شتران من را گرفته اند آمده ام درخواست کنم شتران مرا برگردانید.

عبدالمطلب گفت من صاحب شترها هستم و این خانـه هم صاحبی دارد. من حتما شتران خود را حفظ کنم و صاحب این خانـه هم، خانـه خود را. ابرهه دستور داد شتران عبدالمطلب را بـه او برگدانند و آن گاه به منظور ویران ساختن کعبه بـه سمت شـهر حرکت کرد. ولی هنوز قدم درون شـهر مکه نگذاشت کـه پرندگانی کوچک بـه نام "ابابیل" درون آسمان مکه نمایـان شدن و کم کم خود را بر سر سپاه ابرهه رساندند. آن پرندگان کوچک دارای سنگریزه هایی بـه نام "سجیل" بودند و با آن سنگ ها بر سر سپاهیـان ابرهه مـی زدند و هر سنگ یک تن از سپاه ابرهه را هلاک مـی کرد.

هنوز چیزی نگذشته بود کـه تمام سپاه، بـه جز یک نفر هلاک شدند. آن یک نفر بـه سرعت خود را بـه حبشـه رساند و بنزد نجاشی رفت و جریـان کشته شدن سپاه را تعریف کرد. نجاشی پرسید: آن پرندگان بـه چه صورت بودند کـه سپاه مرا نابود د؟ آنگاه یکی از همان پرندگان درون هوا پیدا شد، آن مرد گفت اعلی حضرتا! این یکی از همان پرندگان هست که لشگر ما را هلاک کرد. سخن آن مرد بـه پایـان رسید و در همان حال سنگریزه ای بوسیله ی همان پرنده بر سر او فرود آمد و در حضور نجاشی جان داد. این حادثه درون سال ولادت پیـامبر رخ داد. 




[ماجرای اصحاب فیل و سپاه ابرهه نقاشی ابابیل]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 15 Jul 2018 08:15:00 +0000